فرزانگان مهر:

 (حضور ديرپاي فرزانگان ايراني در اروپا)

در دي ماه سال 1394، اتفاق بزرگي در همدلي و همزباني اديان جهان رخ خواهد داد. سالگرد تولد حضرت مسيح (ع) در  چهارم دي ماه 1394 هجري شمسي/ 25 دسامبر 2015 ميلادي/ 13 ربيع الاول 1437 هجري قمري، و سالگرد تولد پيامبر اسلام (ص)در هشتم دي ماه 1394 هجري شمسي/ 29 دسامبر 2015 ميلادي/ 17 ربيع الاول 1437 هجري قمري رخ خواهد داد. يعني تقارن تولد اين دو منجي، بفاصله 4 روز از يكديگر خواهد رسيد و بدليل چرخش سال قمري، اين حادثه تا سي و سه سال ديگر ممكن نخواهد شد. انشالله همه ما تا آن زمان زنده باشيم اما بعيد ميدانم بتوانيم كاري كنيم. پس اين فرصت طلايي بين ادياني را گرامي بداريم.

سراي ايرانشناسي تلاش دارد در روز يكشنبه ششم دي ماه 1394 هجري شمسي/27 دسامبر 2015 ميلادي/15 ربيع الاول 1437 هجري قمري، نشستي با حضور نمايندگان اديان برگزار و دِين دنياي مسيحي به جهان ايراني يادآوري گردد.

حضور پررنگ فرزانگان ايراني در تاريخ مسيحيت و تمدن غرب، به روز تولد مسيح برميگردد كه در دهكده بيت لحم حضور يافته و هدايايي تقديم او نمودند. در آغاز انجيل متي (باب 2 آيه 1 تا 12) ميخوانيم: در انجيل متي (باب 2 آيه 2 تا 12) ميخوانيم:

"و چون عيسي در ايام هيروديس پادشاه در بيت لحم يهوديه تولد يافت، ناگاه مجوسي چند از مشرق به اورشليم آمده گفتند كجاست آن مولود كه پادشاه يهود است، زيرا كه ستاره او را در مشرق ديده ايم و براي پرستش او آمده ايم. اما هيروديس پادشاه چون اين را شنيد مضطرب شد و تمام اورشليم ‌ با وي. پس همه روساي كهنه و كاتبان قوم را جمع كرده پرسيد كه مسيح كجا بايد متولد شود. بدو گفتند در بيت لحم يهوديه، زيرا كه از نبي چنين مكتوب است: و تو اي بيت لحم در زمين يهودا از ساير سرداران يهودا هرگز كوچكتر نيستي زيرا كه از تو پيشوايي به ظهور خواهد آمد كه قوم من اسرائيل را رعايت خواهد نمود . آنگاه هيروديس مجوسيان را در خلوت خوانده وقت ظهور ستاره را از ايشان تحقيق كرد. پس ايشان را به بيت لحم روانه نموده گفت: برويد از احوال آن طفل بتدقيق تفحص كنيد و چون يافتيد مرا خبر دهيد تا من نيز آمده او را پرستش نمايم. چون سخن پادشاه را شنيدند روانه شدند كه ناگاه آن ستاره كه در مشرق ديده بودند پيش روي ايشان مي رفت تا فوق آنجايي كه طفل بود رسيده بايستاد و چون ستاره را ديدند بي نهايت شاد و خوشحال گشتند و به خانه آمده طفل را با مادرش مريم يافتند و بر روي در افتاده او را پرستش كردند و ذخاير خود را گشوده هدايا و طلا و كندر و مر بوي گذرانيدند و چون در خواب وحي بديشان رسيد كه به نزد هيروديس بازگشت نكنند پس از راه ديگر به وطن خويش مراجعت كردند".

قرنها بعد، ماركوپولو ادعا ميكند كه گور اين سه نفر را در ساوه ديده است كه:

"هنوز مي توان سه اسكلت را با موهاي و ريشهايشان كه باقي مانده است ديد. نام اين سه: بالتازار، گاسپار و ملكيور بوده است"

در سنتهاي كليساي غرب عبارت "مجوسي اي چند" را به قرينه "هداياي سه گانه: طلا، كندر، و مًُر" 3 نفر مي دانند. كليساي شرق آنان را دوازده نفر مي داند و ترتولين (ح 160 –220 م) آنان را پادشاه مي دانست. مسيحيان بعدي گذاشتند. تصاوير اين سه نفر در بعضي تصاوير كليسايي كهن به صورت ميتراپرستان نقش بسته است كه شايد نمادي از نفوذ فرهنگي ميترايي ايراني در دين مسيح باشد و اين افراد در قرون وسطي (شايد باستناد عبارت "باشد كه پادشاهان او را سجده كنند" در مزمور 72 آيه 11) به "سه شاه" شهرت داشتند. هنوز تا سده هشتم ميلادي نامي به اين سه نفر داده نشده بود. هرچند در سنت كليساي غربي، نام اين سه را بالتازار، گاسپار و ملكيور ناميده و بالتازار پادشاه عرب، ملكيور پادشاه پارس، و گاسپار پادشاه هند به شمار رفته اند، اما در اسناد شرقي و سرياني نامهاي ايراني لرونداد، گشنسب و هرمزد ناميده شده اند. بدا Beda كشيش انگليسي (673 تا 735م) اين سه نفر را نماينده سه قاره اروپا، آسيا و آفريقا ميدانست و از آن زمان تصوير گران كليسايي ايشان را به صورت سفيد پوست (اروپايي)، رنگين پوست (آسيايي)، و سياه پوست (آفريقايي) ترسيم كرده اند. البته در اسناد تصويري (موزاييك، نقش برجسته، مجسمه، كارهاي چوبي، و نقاشي هاي ديواري و نسخ خطي، چهره آنان هميشه سفيد و ايراني است.

اين افراد ظاهرأ به سرزمين خود بازگشته اند، اما شايعاتي هم در مورد شهيد شدن اين افراد توسط نيروهاي هرود وجود داشت. اينان نخستين شهيدان مسيحي محسوب ميشوند.

در سده چهارم ميلادي هنگامي كه كنستانتين امپراتور روم (حك. 306 – 337 م) و مادرش هلن مسيحي شدند، هلن كه براي زيارت و گردآوري اشياي مقدس مسيحيت به فلسطين رفته بود، بقاياي اجساد اين سه نفر را در سال 327 ميلادي به كنستانتينوپل منتقل كرد. كليساي جامع ايا صوفيه بر فراز اين اجساد بنا شد. اوستورگيوس اسقف ميلان از امپراتور رم شرقي كنستانت درخواست اشيايي مقدس كرد تا خاك شمال ايتاليا را متبارك كند. لذا در سال 344 ميلادي اين بقايا توسط اوستورگيوس به ميلان منتقل شد و كليساي جامع ميلان برفراز آن بنا شد. در سال 1162 م فردريك بارباروسا امپراتور رم مقدس كه خاك آلمان را فاقد اشياي مقدس ميدانست بقاياي اجساد اين سه نفر را از كليساي ميلان منتقل و به اسقف اعظم شهر كلن سپرد و در 6 ژانويه 1164 در آنجا بخاك سپرده شد و كليساي جامع كلن برفراز آن بنا شد. در تقويم كليساي كاتوليك 6 ژانويه به اين سه شاه مجوس اختصاص دارد. مسيحيان شرقي 25 دسامبر را  روز آنان ميدانند.

امروزه مزار آنان (Dreikönigsschrein مزار سه شاه)در كليساي جامع كلن آلمان، زيارتگاه مسيحيان جهان است و كهن ترين ارتباط بين دو ملت (ايران و آلمان) را نشان ميدهد.‏

قرائن فراواني در اثبات ايراني بودن اين افراد وجود دارد. درباره دين اين افراد ترديدهايي هست. البته ترديد نيست كه اين افراد زرتشتي نيستند زيرا موعود زرتشتيان نه از فلسطين، بلكه از شرق ايران ظهور خواهد كرد. گمان ميرود بدليل دنبال كردن ستاره حقيقت توسط اين افراد، اينها مهر پرست باشند و شايد هم كساني كه بعدأ صابيان نام گرفتند. بهر حال اين واقعه نشان ميدهد كه فرزانگان حقيقت پرست ايراني، پيش از ظهور مسيحيت و مسيحيان:

بدنبال نور هدايت مسيح تا فلسطين رفته،

نخستين كساني بودند كه مسيحيت او را تأئيد كردند،

نخستين كساني بودند كه تولد او را بمادرش تبريك گفتند،

نخستين كساني بودند كه هدايايي به او اهدا كردند،

و شايد نخستين كساني بودند كه در راه او شهيد شدند.

و بکفرهم و قولهم على مریم بهتناً عظیماً

از گناهان بزرگ يهوديان كه همانند كفر شناسانده شده، اتهامي است كه به حضرت مريم (ع) زدند. اگر بدانيم در زماني كه حضرت عيسي (ع) بعنواني پسري بي پدر و حضرت مريم (ع) بعنوان مادري بي همسر، مورد آزار و اتهام همشهريان متعصب يهودي خود بودند، نقش اين ايرانيان فرزانه در تأئيد و اثبات اين دو بزرگوار مقدس و حمايت مالي از آنان، چقدر در پرورش و آموزش و بالندگي مسيح (ع) موثر بود، به اين حضور فرزانگان حقيقت جوي ايراني، در دل و جان و خاك مسيحيان بيشتر پي ميبريم.

ممكن است در داستان فرزانگان ايراني ترديدهايي باشد كه در همه داستانهاي ديني و تاريخي جاي ترديد علمي بوده و هست و اسناد مثبته بدليل دوري شاهدان از سنت و امكان كتابت و ثبت، بسختي بدست مي آيد، اما يادمان باشد كه اقرار به حضور اين فرزانگان در زمان تولد حضرت مسيح (ع)، نه ادعايي ايراني، بلكه در نخستين انجيل مورد قبول تمام مسيحيان در طول تاريخ (انجيل متي) قرار دارد و ما نبايد اين يادآوري حضور فرزانگان ايراني در سرنوشت مسيح و مسيحيت را به مسيحيان از دست بدهيم.

سراي ايرانشناسي همچنين پيشنهاد دارد در سالهاي آينده نيز اين يادآوري در تاريخ شش ژانويه هر سال تكرار گردد. بقول معروف اين حادثه براي ما مثل مرغ تخم طلاست. 

سراي ايرانشناسي همچنين اميدوار است، پرونده ثبت اين ميراث ايراني در قلب اروپا و نيز جهان مسيحي را از طريق يونسكو پيگيري نمايد. 

 

 

گزارش همايش سال 1393